سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شبی یاد دارم که چشمم نخفت 

شنیدم که پروانه با شمع گفت 

که من عاشقم گر بسوزم روا است 

تو را گریه و سوز و زاری چراست؟ 

بگفت ای هواداز مسکین من 

برفت انگبین یار شیرین من 

چو شیرینی از من به در می رود 

چو فرهادم آتش به سر می رود 

همی گفت و هر لحظه سیلاب درد 

فرو می دمیدش به رخسار زرد 

که ای مدعی عشق کار تو نیست 

که نه صبر داری نه یارای ایست 

تو بگریزی از پیش یک شعله خام 

من استاده ام تا بسوزم تمام 

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت 

مرا بین که از پای تا سر بسوخت 

همه شب در این گفت و گو بود شمع 

به دیدار او وقت اصحاب، جمع 

نرفته ز شب همچنان بهره ای 

که ناگه بکشتس پری چهره ای 

همی گفت و می رفت دوش به سر 

همین بود پایان عشق، ای پسر 

ره این است اگر خواهی آموختن 

به کشتن فرج یابی از سوختن 

مکن گریه بر گور مقتول دوست 

قل الحمد لـ... که مقبول اوست 

اگر عاشقی سر مشوی از مرض 

چو شعدی فروشوی دست از غرض 

قدائی ندارد ز مقصود چنگ 

و گر بر سرش تیر بارند و سنگ 

به دریا مرو گفتمت زینهار 

وگر می روی تن به طوفان سپار 

 

سعدی

 






تاریخ : پنج شنبه 90/7/14 | 8:55 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()
تاریخ : پنج شنبه 90/7/14 | 8:40 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

تخم مرغ چه میگوید

ادامه مطلب...




تاریخ : چهارشنبه 90/7/13 | 11:47 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

روزی که شاه اسماعیل صفوی داشت از خوشنویسان دربار امتحان می گرفت تا بداند کدام خوشنویس می تواند جلب نظر شاه کند و نگارنده نامه های دفتر اختصاصی اش باشد، ناگهان خبر ناگواری به او رسید.

" شاه صفوی شخصا داشت از خوشنویس های داوطلب امتحان می گرفت. شهاب مرواریدخوشنویس ویژه تحریر نامه های شاه اسماعیل نزدیک به سه سال پیش از این فوت شده بود و در این مدت؛ خوشنویس دیگری که بتواند نظر شاه را جلب کند تا جای او را در دفتر اختصاصی بگیرد یافت نشده بود.
پیک پیام آور ناگهان از راه رسید و خبر تصرف بحرین توسط پرتقالی ها را به شاه رساند. شاه اسماعیل صفوی که پس از گذشت پنج سال هنوز در اندوه شکست چالدران بود، سی ام سپتامبر 1519 از تصرف بحرین توسط پرتغالی ها آگاه شد، و این خبر ناگوار براندوه او افزود. زیرا به سبب نداشتن نیروی دریایی و اسلحه آتشین نمی توانست کاری انجام دهد.
در تاریخ نوشته اند او همان روز همه خوشنویسان داوطلب کار در دفتر اختصاصی اش را مردود کرد و مقامات کشوری و لشکری را به مذاکره فوری برای رسیدگی به دست اندازی های مکرر پرتغالی ها به جزایر ایران در خلیج فارس فراخواند. در این جلسه قرار شد که یک بودجه محرمانه در اختیار افراد محلی قرار داده شود که پرتغالی ها را در جزایر متصرفی راحت نگذارند تا بعدا راهی برای اخراج آنان به دست آید.

به نقل از کتاب "اسماعیل اول صفوی" نوشته مهدی کیوانی






تاریخ : سه شنبه 90/7/12 | 11:33 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

ماه گفت : تمام عمر دورت میگردم... هر چه نور دارم , به تاریکی شب هایت میر یزم.. فقط نزدیکتر بیا !!! زمین اما دلش به خورشید گرم بود!!!


 

 






تاریخ : یکشنبه 90/7/10 | 9:46 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

باردیگر شاهد پرپرشدن یکی دیگر از نخبه های روستایمان هستیم درگذشت جوان ناکام علی محمودی  را به خانواده های محمودی شوقی اسکندری وخواجه و تمامی چاه حسین جمالی ها تسلیت عرض مینماییم

سوک: گزارش های رسیده حاکیست جسدی که روز گذشته در ساحل بوشهر رها شده یکی از نخبگان استان بوده است.

به گزارش "سوک" این شخص که علی محمودی و ساکن شهرستان دشتی بوده، بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.


یک منبع آگاه در تماسی با "سوک" گفت: این شخص از نخبگان استان بوده واز دانش آموزان بسیار خوب و متین و باشخصیت دبیرستان نمونه علامه طباطبایی خورموج بوده سه سال دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کرده اند و معدل بسیار بالای  داشته اند


وی افزود: محمودی که علاقه شدیدی به دروس دینی داشته با کسب رتبه بسیار بالا در حوزه علمیه پذیرفته شده و در حال ادامه تحصیل بود.


این منبع آگاه با بیان این که روز گذشته علی محمودی با خروج از خوابگاه خود به ساحل بوشهر رفته بود ابراز داشت: متأسفانه پس از خروج وی از خوابگاه، دیگر کسی از وی مطلع نشد تا این که جسدش را در ساحل بوشهر پیدا کردند.


وی تصریح کرد: پس از پیگیری های متعدد پزشک قانونی علت مرگ را سکته قلبی اعلام کرده است.


سایت "سوک" نیز مصیبت وارده را به خانواده این نخبه بوشهری تسلیت می گوید.

 

گرفته شده از خبرگزاری سوک


 






تاریخ : چهارشنبه 90/7/6 | 12:49 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

 

 

انسانها 2 دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در روشنایی

 






تاریخ : چهارشنبه 90/7/6 | 10:14 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

همیشه سبز می خشکد همیشه ساده می بازد همیشه لشکر اندوه به قلب ساده می تازد

به غضنفر میگن فامیلی دکترت چیه ؟ میگه : ترابی میگن اسمش چیه ؟ میگه : فیزیو !

 

 

 

 






تاریخ : چهارشنبه 90/7/6 | 10:11 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

در زندگی انسان سه راه دارد: راه اول از اندیشه می‌گذرد،این والاترین راه است. راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است. و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است. (کنفسیوس)

از این سه راهه تو کدامین گزیده ای؟






تاریخ : شنبه 90/7/2 | 7:58 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()
<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • اسکندر