سفارش تبلیغ
صبا ویژن


چند خاطره واقعی مردگانی که زنده شدند


نویسنده: محمد غمخوار

تا به حال از خود پرسیده اید اگر در حالی که بالای سر جسدی ایستاده و به او خیره مانده باشید، ناگهان او از جای خود بلند شود و به دنبال شما بیاید، چه عکس العملی نشان می دهید؟ اگرچه تصور این صحنه خیلی سخت است اما جالب است بدانید چند تن از بازپرسان کشیک قتل که در طول دوران فعالیت شان در دادسرای جنایی با صدها صحنه قتل، خودکشی و تصادف روبه رو شده اند این صحنه را تجربه کرده اند.
    > بابا اینجا هم ولم نمی کنید
    جعفر رشادتی قاضی سابق جنایی می گوید: سال ها قبل در حال بررسی صحنه قتل مردی بودم که از طریق بی سیم اطلاع یافتم جسد مردی در یکی از خیابان های تهران داخل گونی پیدا شده است. از افسر کلانتری خواستم صحنه کشف جسد را حفظ کنند تا به آنجا بروم. پس از انجام تحقیقات لازم در محل جنایت، راهی محل کشف جسد شدم. جمعیت زیادی در محل جمع شده بودند و هر کدام هم چیزی می گفتند؛ یکی می گفت: معتاد است، دیگری اعتقاد داشت او را کشته اند و...
    از دل جمعیت و با کمک ماموران خود را به محل کشف جسد رساندم. یک گونی سفیدرنگ داخل جوی آب افتاده و پاهای مردی از آن بیرون زده بود. اهالی با کنجکاوی به من و ماموران خیره شده بودند. یکی از افسران اداره تشخیص هویت پلیس برای بررسی وضعیت جسد وارد جوی آب شد. گونی را حرکت داد اما با تعجب گفت: به نظر نمی رسد مرده باشد. با دومین حرکت مردی که به نظر می رسید مرده است ناگهان از جا بلند شد و با صدای بی جانش گفت: «بابا بژارین بخوابم اینجا هم ولم نمی کنید...» همان موقع اهالی به تصور اینکه مرده زنده شده پا به فرار گذاشتند. بعد از بیرون آوردن مرد معتاد از داخل گونی مشخص شد او برای رهایی از مزاحمت های اهالی یک گونی روی سرش کشیده و داخل جوی آب خوابیده است. اما رهگذران به تصور این که جسدی داخل گونی است، پلیس را خبر کردند.
    > مرده ای که زنده شد
    احمد محققی بازپرس سابق دادسرای جنایی تهران درباره یکی از شیرین ترین خاطره هایش می گوید: به نظرم خاطره انتخابی است از مجموع آنچه انسان در طول سال های فعالیتش با آن سروکار دارد. بنابراین سرتاسر زندگی من به خصوص 17 سالی که بازپرس ویژه قتل بودم خاطره است.
    اما یکی از شیرین ترین خاطراتم مربوط به ماجرای مرده ای است که زنده شد.
    چند سال قبل در یک روز بهاری نسبتاً گرم در حال مطالعه پرونده قتل زن جوانی بودم که تلفن اتاقم به صدا درآمد. افسر یکی از کلانتری ها از آن سوی خط اطلاع داد جسد مردی داخل گاراژی در یکی از محله های جنوب تهران کشف شده است. بلافاصله به طرف محل حادثه حرکت کردم. پس از یک ساعت رانندگی در یکی از کوچه های تنگ و باریک جنوب شهر از ماشین پیاده شدم. عده ای از اهالی آنجا تجمع کرده بودند. زن و مرد و کوچک و بزرگ در حالی که ترس و دلهره در چهره شان موج می زد منتظر و مضطرب ایستاده بودند. وقتی وارد گاراژ شدم یکی از ماموران مرا به طرف محل کشف جسد راهنمایی کرد. چند تن ازمردم هم پشت سرم وارد گاراژ شدند. مامور کلانتری با دست به مردی اشاره کرده که روی تپه ای ماسه ای افتاده بود. اهالی با مشاهده جسد در جای خود میخکوب شده و دیگر جلو نیامدند. جسد متعلق به مردی میانسال، لاغر اندام با لباس های کهنه بود، به نظر نمی رسید به قتل رسیده باشد. در حال نوشتن مشخصات مرد بودم که ناگهان چشمانش را باز کرد و حیر ت زده به من نگاهی انداخت. بعد هم با دیدن ماموران از جایش پرید. با سرپا شدن آن مرد، اهالی در حالی که فریاد می زدند «مرده زنده شد» پا به فرار گذاشتند. مرد بیچاره هم با مشاهده این صحنه از ترس بی هدف پا به فرار گذاشت. مامور کلانتری که خودش هم شوکه بود به آن مرد گفت: مگر تو نمرده بودی؟!... مامور کلانتری را خواستم و از او پرسیدم مگر موضوع را بررسی نکرده بودید؟ او هم در جواب گفت: ساعتی قبل در حال گشت در محل بودیم که از طریق بی سیم اعلام کردند جسدی در یک گاراژ پیدا شده است. همکارم که جسد را پیدا کرده بود به دلیل پایان یافتن ساعت کارش محل را ترک کرده و از من خواستند به گاراژ بیایم. من هم پس از ورود به این محل با این مرد روبه رو شدم. به دلیل مبهم بودن موضوع ماموری که نخستین بار جسد را پیدا کرده بود احضار کردم. چند دقیقه بعد آن مامور به محل رسید و پرسید: «چرا نمی روید جنازه را ببینید؟» ماجرا را برایش شرح دادم. او هم بلافاصله ما را به پشت تپه ای ماسه ای راهنمایی کرد و در حالی که با دست محل را به ما نشان می داد، گفت: جنازه که هنوز همین جاست. وقتی آنجا رفتیم دیدیم حق با مامور است و جنازه مرد جوانی آنجا افتاده است. بالاخره پس از تحقیق مشخص شد، هنگامی که مامور اول محل کشف جسد را ترک کرده این مرد از شدت گرمای هوا وارد گاراژ شده و روی ماسه های خنک به خواب رفته بود. هنگامی که مامور دوم وارد گاراژ می شود این مرد را می بیند و فکر می کند جسد را پیدا کرده است. بدین ترتیب با کشف جسد دستور انتقال آن به پزشکی قانونی صادر شد.
    > زنده ای در سردخانه
    اما آخرین خاطره مربوط به آقای صفایی کارمند یکی از بیمارستان های تهران است. او هنگامی که سردخانه بیمارستان را باز کرد متوجه شد یکی از مرده ها زنده شده است. او می گوید: عصر یک روز زمستانی به سردخانه بیمارستان رفتم وقتی در یکی از قفسه ها را باز کردم متوجه بخاری شدم که از دهان مرده ای بیرون می آمد. از ترس شوکه شده بودم. سریع از سردخانه بیرون آمدم و مسئولان بیمارستان را در جریان قرار دادم. پس از ساعتی وقتی حالم بهتر شد متوجه شدم، آن مرد حدود دو ساعت قبل به علت ایست قلبی فوت کرده و به سردخانه منتقل شده است. پزشکان هم برای نجات جان او به بدنش شوک وارد کرده بودند. اما پس از قطع دستگاه ها، قلب او دوباره به تپش افتاده بود. اما پرستاران بی اطلاع از موضوع او را کفن پیچ کرده و داخل سردخانه گذاشته بودند. آن مرد پس از چند روز، بهبودی خودش را به دست آورد و از بیمارستان مرخص شد.
    
    
    
    
   






تاریخ : شنبه 90/7/30 | 9:49 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

اینقدر نگو اگر گذشت کنم کوچیک میشم ، اگه با گذشت کردن کسی کوچیک میشد خدا اینقدر بزرگ نبود ...

*************************
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه

*************************
آنچه که هستی هدیه خداوند به توست و آنچه خواهی شد هدیه تو به خداوند است ، پس بی نظیر باش . . .

*************************
ماندم به تو ای گلشن زیبا چه نویسم
من مور صغیرم به سلیمان چه نویسم
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با این دل تنگم به عزیزم چه نویسم

*************************
کاش هرگز در محبت شک نبود
تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان دل است
واژه ی تلخ خیانت حک نبود

*************************
شیطان که رانده شد جز یک خطا نکرد
خدا را برای سجده ی آدم رضا نکرد
شیطان 100 بار بهتر از بی نماز
او سجده بر آدم ، این سجده بر خدا نکرد...

*************************
مرد عاشق تا وقتی ازدواج نکرده نا تمام است
وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است !

*************************
به نام خدایی که هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ ...

و من را دلتنگ دوستان آفرید ...

*************************
 زندگی درک همین امروز است . ظرف دیروز پر از بودن توست . شاید این خنده که امروز دریغم کردی ، آخرین فرصت همراهی ماست.

*************************
من ساده و بیمارم
من عاشق دلتنگم
100 بار بزن و قطع کن
من عاشق تک زنگم !

*************************
به چه می خندی تو؟به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز ؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟
 به چه می خندی تو؟به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
به چه می خندی تو؟به دل ساده من می خندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟خنده دار است بخند.

*************************

ادامه مطلب...




تاریخ : شنبه 90/7/30 | 12:37 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

این  الفاظ معمولا بصورت جابجا وعوضی در دهانها جا خوش کرده ، موقعی که می خواهیم از کسی  تعریف کنیم  می گوییم : عجب نقاشیه نکبت… چه دست فرمونی داره توله سگ. چقدر خوب میخونه بد مصب. چه گیتاری میزنه ناکس. استاده کامپیوتره لامصب. موی کوتاه به طرف میاد :چه عوضی شدی. عجب گلی زد بی وجدان. بیشرف خیلی کارش درسته. دوستت دارم وحشتناک! اما وقتی میخوایم کسی را توبیخ کنیم  میگیم : برو شازده. چی میگی مهندس. آخه آدم حسابی. دکتر برو دکتر. چطوری آی کیو؟ به به! استاد معظم!






تاریخ : چهارشنبه 90/7/27 | 1:20 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

 

کوچ.... پهنای آسمان پر بود از پرستوهائی که. کوچ می کردند....منظره زیبائی بود اما... دردناک و غمگین... پرستوهائی که بی هیچ ادعائی .. سرزمین را ترک میگفتند... دلم گرفت... به فکر افتادم که،من هم... کوچ کنم.... از آنچه بر من گذشت...!!

گــــاهی بـــاید به دور خود یکــ دیــوار تنهــــایی کشید نـــه بــرای اینکـــه دیگــــران را از خودتـــ دور کنی بلکـــه بــرای اینکــه ببینی بـــرایــ ــچه کســانی اهمیتـــ داری...... که این دیـــوار را بشکنند

  

 

وچقدر تازگی دارد برایم روزهایی که   به امید آمدن کسی دلخوش نیستم و شب هایی که از نیامدنش دلگیر نمی شوم بی کسی هم عالمی دارد  






تاریخ : چهارشنبه 90/7/27 | 12:55 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()
شبکه های تلویزیونی: یک، دو، سه، چهار، تهران، خبر، آموزش، قرآن و مستند
شبکه های رادیویی: ایران، پیام، جوان، معارف، فرهنگ، ورزش، قرآن و صدای آشنا3

ARABSAT
11900
vertical
27500


شبکه های رادیویی و تلویزیونی استانی: زنجان (شبکه اشراق)، سمنان، سیستان و بلوچستان (شبکه هامون، زاهدان)، قزوین، قم (شبکه نور)، کرمان، گیلان (شبکه باران، رشت)، مرکزی (شبکه آفتاب، اراک)، هرمزگان (شبکه خلیج فارس، بندرعباس) و همدان (شبکه سینا)
به همراه شبکه رادیویی معارف، رادیوی بلوچی مرکز سیستان و بلوچستان و رادیوی برون مرزی مرکز گیلان (تالشی و گرجی)





ARABSAT
12265
horizontal
27500

27500

شبکه های تلویزیونی: جام جم1، جام جم2، جام جم3، سحر1، سحر2، الکوثر، العالم و Press TV(شبکه تلویزیونی iFilm از طریق فرکانس 12169 / vertical / 27500 پخش می شود.)




ARABSAT
12303
horizontal
2750
27500

شبکه های رادیویی و تلویزیونی استانی: آذربایجان غربی (ارومیه)، اصفهان، بوشهر، چهار محال و بختیاری (شبکه جهان بین، شهرکرد)، خوزستان (اهواز)، فارس (شیراز)، کهگیلویه و بویر احمد (شبکه دنا، یاسوج)، لرستان (شبکه افلاک، خرم آباد) و یزد (شبکه تابان)



ARABSAT
12284
vertical
27500


شبکه های رادیویی و تلویزیونی استانی: آذربایجان شرقی (شبکه سهند، تبریز)، اردبیل (شبکه سبلان)، ایلام، خراسان جنوبی (شبکه خاوران، بیرجند)، خراسان رضوی (مشهد)، خراسان شمالی (شبکه اترک، بجنورد)، کردستان (سنندج)، کرمانشاه (شبکه زاگرس)، گلستان (شبکه سبز، گرگان) و مازندران (شبکه تبرستان، ساری)
به همراه رادیو های برون مرزی مراکز آذربایجان شرقی (ترکی آذربایجانی)، خراسان رضوی (ازبکی، تاجیکی و دری) و گلستان (ترکمنی)





تاریخ : دوشنبه 90/7/25 | 9:9 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

 

خنده یک مکانیسم دفاعی و کنار آمدن با استرس، تحقیر، خجالتزدگی و درد است.
2-خنده باعث افزایش سطح انرژی بدن میگردد.
3-خنده باعث کاهش استرس و تنش روانی میگردد.
4-خنده باعث کاهش درد میگردد.
5-خنده باعث افزایش روحیه فرد و احساس خوب نسبت به خود داشتن میگردد.
6-خنده باعث بهبود کارکرد مغز میگردد. خنده باعث تحریک هر دو نیمکره مغز گردیده و در عملکرد آنها تعادل ایجاد میکند.
7- خنده باعث ماساژ دادن ارگان های شکمی و بهبود کارکرد آنها، تقویت عضلاتی که ارگانهای شکمی را در جای خود نگه میدارند، و افزایش و بهبود عمل جذب و هضم میگردد.
8-خنده باعث تقویت یادگیری و تمرکز میگردد.
9-خنده باعث کاهش تنش عضلانی میگردد.

 10-خنده یک تمدد اعصاب و تکنیک تن آرامی رایگان و آسان است.
11-هنگام خنده فشار خون و سرعت ضربان قلب شما افزایش می یابد. اما بلافاصله پس از اتمام خنده فشار خون کاهش می یابد(کمتر از حد طبیعی)
12-خنده باعث تغییر رفتار ما میشود. پس از خنده ما بیشتر صحبت کرده وتماس چشمی و فیزیکی بیشتر برقرار میکنیم.
13-خنده باعث کاهش سطح هورمونهای استرس میگردد. این هورمونها که در هنگام تجربه استرس و خشم ترشح میگردند باعث سرکوب سیستم ایمنی بدن، افزایش پلاکت های خون و افزایش فشار خون میگردند.
14-خنده باعث تقویت سیستم ایمنی میگردد. خنده سلولهای T وB و گاما اینترفرون را افزایش میدهد.
15-خنده ممکن است به سرفه و سکسکه بیانجامد که باعث پاک شدن مجاری تنفسی از مخاط اضافی میگردد.
16-خنده باعث افزایش ایمنوگلوبین A میگردد که از مجاری تنفسی در برابر ارگانیزمهای بیماریزا دفاع میکند.
17-خندیدن یک نوع فعالیت بدنی هوازی میباشد.100بار خندیدن معادل 15 دقیقه فعالیت با دوچرخه ثابت میباشد. خنده باعث کاهش فشار خون، افزایش جریان خون در بدن و افزایش اکسیژن رسانی در بدن میگردد.
18-خنده باعث ورزش دیافراگم وعضلات شکم، تنفسی، صورت، پا و کمر میگردد.
19-خنده باعث تخلیه انرژی و احساسات منفی و مخرب میگردد.
20-خنده با افزایش اکیسژن رسانی باعث تسریع بهبود زخم ها میگردد.
21-خنده کوتاهترین مسیر میان دو فرد است.






تاریخ : یکشنبه 90/7/24 | 1:42 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

 

(میدان معلم کاکی)

اماکن زیارتی / تفریحی / سیاحتی و دیدنی بخش کاکی : شهر کاکی :
1- قلعه بهمن دان : در شمال شهر و در نزدیکی امامزاده شاه اسماعیل واقع شده بوده و شامل چند چاه آبی و منازل مسکونی بوده است . 2
- احمد شاه خان یا امشاه خان : در جنوب شرقی شهرو در حد فاصل روستای بنیاد قرار داشته است . 3
- قلعه خان کاکی ( قلعه حسین خان گپ ( بزرگ ) جنوب مسجد جامع شهر و حسین خان برادر محمد خان بنا کرده بود .
4- شاهزاده اسماعیل : مقبره از سیدی بزرگوار بنام شاه اسماعیل که از نوادگان امام سجاد ( ع) می دانند .
5- مقبره آغا علی ( آقا علی آقا محمد امین ) : از سادات کاکی و مقبره اش در قبرستان فعلی شهر است
6- مقبره آقا رضا نیز در کناربرادرش آغا علی قرار دارد .
7- مقبره حاج سید محمد حسینی فرزند آقا حسن آغا علی آقا محمد امین در محوطه حسینه اعظم واقع شده است .
8- آرامگاه حاج سید حسین : در شرق شهر واقع شده است .
9- آرامگاه حاج سید محمد امین : در شرق شهر کاکی واقع شده است
10- محلی بنام مسجد به فاصله 2 کیلومتری در کوه کاکی تخته سنگ بزرگی است که معمولا سادات کاکی از جمله حاج سید حسین جهت عبادت و برگزاری نماز باران به آنجا مراجعه می کرده است .
11- مسجد جامع شهر کاکی واقع در بافت قدیمی شهر ( جنوب )
12- آثار و خط ساخت بند دختر واقع در شرق کاکی






تاریخ : چهارشنبه 90/7/20 | 11:12 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()

اجلاس سراسری نماز در روزهای 20 و21 مهر در بوشهر با پیام رهبر معظم انقلاب وسخنرانی رئیس جمهور

آغاز بکار  کرد***







تاریخ : سه شنبه 90/7/19 | 9:3 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()


معرفی سایت به جستجوگر گوگل ( Google   )
جهت معرفی وبلاگ و وب سایت به جستجوگر گوگل در قسمت سایت های فارسی به این آدرس بروید و برای سایت های انگلیسی به این آدرس بروید و به همین نحو که در تصویر نیز پیداست آدرس اینترنتی وبلاگ و سایت را در قسمت URLآدرس   و توضیحی مختصر درباره وبلاگ و وب سایت را به انگلیسی در بخش Commentsنکته ها  بنویسید .. لازم به ذکر است که گزینه نکته ها اختیاری میباشد و میتوان آنرا پر نکرد. در ادامه کلمه موجود در تصویر را در زیر آن و دربخش مربوطه بنویسید و در نهایت دکمه نشانی وب را به فهرست بیفزا  Add URL را بزنید تا پیغام مربوط به ارسال موفقیت آمیز آدرس وبلاگ و یا وب سایت به گوگل نمایش داده شود.

http://www.google.com/intl/fa/add_url.html

معرفی سایت و وب سایت فارسی به موتور جستجو گر گوگل

سایت های انگلیسی

 

 معرفی به جستجوگر یاهو ( yahoo)

 برای معرفی رایگان سایت یا وبلاگ به جستجوگر یاهو لازم است تا یک نام کاربری از یاهو داشته باشید که میتوانید از ایمیل یاهو یا آی دی پیام رسان یاهو( یاهو مسنجر) استفاده کنید. پس از رفتن به آدرس معرفی سایت به جستجوگر یاهو و ورود نام کاربری یاهوی خود و کلمه عبور آن وارد صفحه ای دیگری خواهید شد که میتوانید آدرس وبلاگ خود را ثبت کنید.  این صفحه دارای دو ورودی است که میبایست در روبروی عبارت Submit a Website or Webpage    را انتخاب و آدرس سایت یا وبلاگ خود را وارد کنید. همچنین گزینه دیگری برای ورود آدرس RSS   وبلاگ نیز وجود دارد که البته اختیاری است ولی پر کردن آن به جستجوی بهتر مطالب وبلاگ شما کمک خواهد کرد. پس از ورود آدرس وبلاگ دکمه Submit URL   را بفشارید تا صفحه دریافت موفقیت آمیز آدرس وبلاگ شما توسط یاهو نمایش داده شود.

http://siteexplorer.search.yahoo.com/

 

 

معرفی به جستجوگر مایکروسافت( Msn   و  Bing )
معرفی وبلاگ و سایت به جستجوگر مایکروسافت (
MSN و Bing ) بخصوص از این جهت که جستجوگری در حال پیشرفت است و احتمالا نقش بیشتری در نسخه های جدید سیستم عامل ویندوز بازی می کند توصیه می شود. برای معرفی وبلاگ یا وب سایت به آدرس معرفی سایت جدید به این جستجوگر رفته و همانطور که در تصویر زیر نیز پیداست روبروی عبارت Characters کلمه نوشته شده در تصویر بالای آن و در پایین عبارت Typethe URL of your homepage آدرس وبلاگ خود را وارد کنید سپس دکمه Submit URL را بزنید.تا سایت شما به جستجو گر ام اس ان و بینگ معرفی گردد

 

نکات و موارد مهم

  • معرفی کامل و ایندکس مطالب وبلاگ و یا سایت شما توسط موتورهای جستحو گر بین پانزده روز تا دو ماه پس از معرفی آدرس سایت یا وبلاگ به طول می انجامد بنابراین برای مشاهده مطالب وبلاگ در نتایج جستجو مدتی زمان لازم است. همچنین میتواند با در جستجوگر گوگل با جستجوی عبارت site:yourblog..blogfa.com از ایندکس شدن و شناخته شدن وبلاگ شما توسط این موتور جستجوگر اطمینان حاصل کنید و در دیگر موتورهای جستجوگر نیز میتوانید مستقیما آدرس وبلاگ خود را وارد کنید.
  • برای کسب موقعیت بهتر در موتورهای جستجو بهتر است زمانی اقدام به معرفی وبلاگ خود کنید که وبلاگ شما حداقل دارای پنج یا ده مطلب باشد . بسیاری از اوقات وبلاگهای بدون محتوا توسط موتورهای جستجو ایندکس نشده و یا از نتایج جستجو حذف می شوند.
  • از دوستانتان که دارای وبلاگ یا وب سایت هستند بخواهید که به وبلاگ و یا سایت شما لینک بدهند و شما نیز میتوانید متقابلاً اینکار را برای آنها انجام دهید. تعداد لینک بالاتر به کسب موقعیت بهتر در نتایج موتورهای جستجوگر کمک میکند.
  • از معرفی بی دلیل و متعدد سایت یا وبلاگ خود به موتورهای جستجوگر پرهیز کنید اینکار هیچ کمکی به شما نمی کند. در عین حال اگر پس از ده ماه سایت یا وبلاگ شما در نتایج جستجو ظاهر نشد میتوانید مجددا اقدام به معرفی سایت یا وبلاگ خود به موتور های جستجو کنید.

 

http://www.bing.com/webmaster/SubmitSitePage.aspx






تاریخ : شنبه 90/7/16 | 10:39 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()






تاریخ : جمعه 90/7/15 | 12:46 عصر | نویسنده : سروش-و | نظرات ()
   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • اسکندر