لحظه های خاموش گذر گاه تو ام
که در اعماق آیینه ی خاطره ها مدفون مانده ام
با غم بی پاسخی وبی مهری بی نهایت آشنایم
بارها درکمین پیغامی در اندیشه ماندم
وتن سپردم به ریشه ی پر از پیچک آرزو
دست التجا بسوی دهکده ناهمرنگت دراز کردم
وقافله های نهفته در مسیر را با چشمانم تعقیب کردم
اشکهای من ستاره های خاموش منند
و هزار پرسش از ساحل پر از چاووش تو دارند
(این مطلب ادامه داردمنتظر آه آواره ی ما باشید)
برای پویایی و پیشرفت ، گام نخست از پشت درهای بسته برداشته می شود: اُردبزرگ
آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت ؛ آنچه در انسان خوش است این است که او فراشدی ست و فروشدی : فردریش نیچه
جهان را نگه دارید، می خواهم پیاده شوم :اوبالدیا
دشمنی و پادورزی ، به آدم خردمند انگیزه زندگی می دهد : اُرد بزرگ
زیاد زیستن تقریبا آرزوی همه می باشد ولی خوب زیستن آرمان یک عده معدود:هیوز
از آن جا که جهان حقیقی وجود ندارد, به ضرورت هر باور و هر فرضی بر درستی نادرست است:فردریش نیچه
برای ربودن دل آدمیان باید بر هم پیشی گرفت و این زیباترین آورد زندگی است:اُرد بزرگ
آنکه از دست روزگار به خشم می آید ، هر آنچه آموخته بیهوده بوده است :گریستن
هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضا نمیکند; چون همیشه آن را مربوط به خود میداند: جونسوند
در دنیا جای کافی برای همه هست پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی: چارلی چاپلین
در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید : جبران خلیل جبران
پیش از آنکه با کسی پیمانی ببندید ، دمی درباره توانایی خود در اجرای آن بیندیشید و سپس پاسخ گویید : اُرد بزرگ
عجله مباح نیست مگر در سه کار : یکی آنکه دختر به شوهر رود ، دوم آنکه میت را زود دفن کنند ، و سوم آنکه طعام زود پیش مهمان برند: ویلیام تن
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجار همیشگی است : اُرد بزرگ
تو از جسم و فکر تشکیل شده ای. قوانین مربوط به جسم وضع می شوند، اجرا می شوند، پایان می پذیرند، اما فکر ما مرز نمی شناسد: وین دایر
بسیاری از چیزهای را که می خواهیم داشته باشیم می توانیم با نشان دادن توانمندی خویش به آسانی بدست آوریم: اُرد بزرگ
آن نعمت نصیب ماست که قدرش را می دانیم وگرنه از صورت زیبا برای کور چه حاصل ؟: ویلیام تن
اگر روزی به چیزی نیازمند شدی به ملک و مال و دیگر اسباب حشمت و بزرگی خویش مناز . به کار و پیشه ای بپرداز که نامت سبک و ننگین نشود: بزرگمهر
انسان باید والاترین آرمانهایش را دنبال کرده و هرلحظه به آنها عمل کند، چرا که آنچه شخص اینک انجام می دهد بازگشتی مکرر در سراسر ابدیت خواهد داشت:فردریش نیچه
اگر تا کنون به نصف آرزوهایتان رسیده اید ، بدون تردید زحمت شما دو برابر شده است : ایبسن
آنگاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنید نباید امید داشته باشید همگان فرمانبردار شما باشند : اُرد بزرگ
دانشگاه تمام استعدادهای افراد ، از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند:آنتوان چخوف
خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دار تا مردم پشتیبان تو باشند : اُرد بزرگ
خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم ، اما می توانیم این حق را به خود دهیم که در آرزوی آن باشیم : آنتوان چخوف
متاسفانه بیشتر افراد از کودکی یاد می گیرند احساسات خود را در درون خود نگاه دارند و به ظاهر خود را آرام نشان دهند ولی بار سنگین عدم بروز احساسهای خویش را سال های سال به دوش بکشند . بیان نکردن احساسها باعث ایجاد مشکلات روانی مانند زودرنجی ، پرتوقعی، زورگویی، گوشهگیری و افسردگی میشود. بنابراین هیچگاه نباید از وجود احساسات غافل شد و آنها را انکار کرد. میبایست احساسات خود را به طریق منطقی بروز دهیم . به فرزندان خود یاد دهیم که ناراحتیهای خود را به طریق صحیح نشان دهند تا سبکبال و آزاد و بدون هرگونه احساس شرمندگی و گناه ، بزرگ شوند. وقتی از بچگی یاد بگیریم احساسات خود را به راحتی بروز دهیم و با آنها به درستی برخورد کنیم در بزرگسالی با آرامش خاطر ، با مسائل برخورد کرده و مسائل را به صورت درست تجزیه و تحلیل میکنیم و عقده های ناشی از پنهان کاری را به خود و دیگران تحمیل نمیکنیم و کمتر رفتار ناپسند از خود بروز میدهیم، از همسر و فرزندان توقع نخواهیم داشت که بدون اراده و به صورت چشم بسته به حرف ما گوش کنند.ابراز نکردن احساسها باعث ایجاد مشکلات روانی مانند زودرنجی ، پرتوقعی، زورگویی، گوشهگیری و افسردگی میشود
لذا جهت دسترسی ونیل به اهداف ارتباط وموقعیت فعلی جامعه ی جوان موارد ذیل پیشنهاد میگردد
1. شناخت شخصیت نوجوان؛ با شناخت ویژگی های دوره نوجوانی برخی از رفتارهای ناخوشایند آنان غیر طبیعی انگاشته نمی شود تا موجب بروز عکس العمل در ما گردد و به تیرگی روابط با نوجوان بینجامد.
. استفاده از روش تغافل نادیده گرفتن؛ از مؤثرترین روش های تربیتی در این دوره «روش تغافل» است؛ یعنی مسایل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت نماید. او را به لحاظ رفتارهایش دایم بازخواست ننمایم، بلکه باید نوجوان همواره در حال خوف و رجا باشد.
3. ایفای نقش راهنما به جای آمر؛ بهتر است در برخورد با مسایل نوجوان از خود او کمک بگیریم؛ چرا که وی باید این واقعیت را بداند که نخستین مسؤول حل مشکل او، خودش است و باید برای حل آن اقدام نماید. والدین و مربیان فقط وظیفه راهنمایی او را دارند تا از عواقب تصمیم و کار او را مطلع سازند.
4. آموزش؛ مهم ترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع می باشد. برای کاهش ترس و اضطراب دوره ی نوجوانی، آموزش های لازم در مورد بلوغ، دوست یابی، حل مسأله، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، برنامه ریزی درسی و ... ضروری است.
5 . برقراری رابطه دوستانه و عاقلانه؛ با مراقبت دوستانه و عاقلانه ی خود، احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجاد کنیم.
6 . اعتماد سازی؛ باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خود جلب و جذب کنیم؛ چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کم رنگ شود، او برای حل مسایل خود به دیگران مراجعه می کند.
7. ارتباط کلامی، مقدمه ارتباط عاطفی؛ والدین با تنظیم ساعات کار خود و بستر سازی مناسب در منزل بایستی فرصت کافی برای «ارتباط های کلامی» با اعضای خانواده، به ویژه نوجوان را فراهم آورند؛ چرا که ارتباط کلامی مقدمه ی «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیاز دارد.
باسلام
ضمن گرامیداشت ایام فرخنده ی پیروزی انقلاب وبلاگ درمسیر باران این طلیعه ی خجسته را به عموم هموطنان تبریک می گوید
فصل خفتن شقایق
همین دیروز بود که درجنجال کودکی پراکنده می شدیم
وبا بازی وخنده هایش هاضمه را نوازش می دادیم
ودر پایان هر روزش وعده ی دیدار فردایش را می گرفتیم
پای دل را در بازی وبازی را در بی نهایت جای می دادیم
در طوایف رنگها وزیبایی ها این سو و آن سو می زدیم
ولی به یکباره انگار با عطر کودکی وداع کردیم
وپای بر دروازه ی بی گیسوی پیری نهادیم
بادفواصل کودکی را به جوانی وجوانی را به پیری وصله زد وکودکی را به روءیا سپرد
وآغازهای زیبایمان به یکباره قدیمی شد
اینک چشمهای کهنسالمان آبگون بامدادهای رفته گشته ودامنه های زندگی محروم وبرهنه از شادی
گویند پیری فصل پژمردگی وپلاسیدگی است
این فصل سرزنش آمیز ستیزنده ما را محکوم ناتوانی می کند
وسختینه های در راه مارا لحظه به لحظه به غروب دعوت می کنند
براستی هنگامه ی آن رسیده که بیاموزیم انحناهای فردا را
در سایه سار زندگی روزگار مدام به ما می گوید بیاموز انحناهای فردا را
زیرا فصل خفتن شقایق نزدیک است
ای مقیم زیبایی های پر ژرف وای طبل ترانه های نیلوفر
از کرانه های افسانه های دور
وازمصرع نورانی پر از آیینه برایم بگو
ما بر رواق معبد شب مانده ایم ومنتظر
آب فلق را بر نهفت این خاک جاری کن
از کهسار پر از سنگلاخ وصخره آزردگی را بردار
می بینم فرازهای غلتیده در نشیب
می بینم زنجیرهای تنیده بر پای آسمان بی مهتاب....
ولی چه سود که با جشم پراز سرشکم همجنان در طلب جانشین حقیقتم
( تقدیم به طالبان حقیقت) منتظر نظرات خوانندگان محترم هستم
من شب بندگیم را با رخ زرد تو گره زده ام
بیچاره دلی که درغربت بی ساغری رمید
وصدبار سبو شکست تا درعیش خویش سودا بگیر
از عشقش جانانه دزدیدند تا روزی شاید عنایتش کنند
صبحش را به درازی شب وصله زدندتا بخت سیهش ببیند
دوران فلکییش رادر هزارپرده آکندند تا درجفای هجر بمیرد
آری من شب بندگیم را با رخ زرد تو گره زده ام تا شاید
با پای کم جان واما پرتمنایم پیغام بهار راروزی تقدیمیت کنم
حسن سروش پنهان پنهان میگریدودرغمت دل می ساید
() نوشته شددرهنگامیکه نرگس آفتاب خفته بود ساعت12شب
وظایف خانه داری، همسرداری و تربیت فرزندان به عاطفه ی قوی نیاز دارد و از مسؤولیتهای مهم و سنگین است. این وظایف براساس فطرت و آفرینش زن وضع شده و کاملاً با استعداد و توانایی او متناسب است، حال آن که مردان بر حسب فطرت از عهده ی انجام وظایف برنمی آیند، طبیعی است که سلسله کارهایی که فطرتاً به عهده ی زنها گذارده شده از عهده ی مردان خارج است. زیرا، مرد برای بچه داری و خانه داری خلق نشده است. . . اداره ی امور خانواده نیازمند رعایت حد اعتدال، عقل اجتماعی، عاطفه، علم و سیاست است .
مرد باید بر پایه ی روش صحیح و تعادل اخلاقی به گونه ای امور منزل را تدبیر کند که بر دلها حکومت داشته باشد ، و از استبداد بپرهیزد، و با سلوک خویش همواره کانون خانواده را گرم و با معنویت نگاه دارد. انجام این وظیفه ی مهم پیوند معنوی افراد خانواده را محکم و آنان را پشتیبان و مددیار یکدیگر می کند . قرآن شریف این مسؤولیت را دقیقا گوشزد کرده و انسان را به انجام آن مکلف فرموده است :
« یا ایها الذین أمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة » (1)
مسؤولیتهای خانوادگی بسیار و انجام دادن آن مشکل است . تدبیر منزل، تعادل اخلاقی لازم دارد، و تندی و سخت گیری باعث پیدایش عقده ها و ناراحتی ها می شود . سستی و کندی نارسایی هایی ایجاد می کند که سرانجام به گستاخی می انجامد . اداره ی امور خانواده نیازمند رعایت حد اعتدال، عقل اجتماعی، عاطفه، علم و سیاست است .
بنابراین سپردن این وظیفه به مردان نه موجب برتری شخصیت انسانی آنان و نه امتیازشان در جهات دیگر است. زیرا برتر بودن به تقوا او پرهیزگاری بستگی دارد . از نگاه دیگری میتوان گفت: اینکه مرد سرپرست خانواده است یک علت طبیعی محض است و نه قرارداد و اجبار. این علت طبیعی نتیجه همان مقاومتی که غالب مردان در مقابل موانع و عوامل مزاحم و رویدادهای خشن و سخت دارند و آمادگی بیشتری در گرداندن گردونه اقتصاد واجتماع دارند. از طرفی محدودیت هایی که زن در دوران قاعگی و چه در دوران شیردهی دارد، معمولاً مانع انجام مسئولیتهایی است که از سرپرست انتظار میرود. بنابراین مرد در این نهاد واسطه انتقال مزایای زندگی اجتماعی به درون خانواده است و زن ملزم به پذیرش موجودیت مرد در تشکل خانواده با تمام آگاهی و صمیمیت است.
به امید روزی که همه ی ما به وظایف مان بیشتر آشنا شویم
مدیریت داخلی منزل بر عهده ی بانوی خانه است و مدیریت خارجی و کلّ خانواده را مرد عهده دار می باشد.به محض این که اوّلین جرقه ی اختلاف زده شد بلافاصله باید به مشاور مراجعه نمایند و راه دربست را پیدا کنند. . ممکن است کسی در یک رشته ی علمی تخصص داشته باشد ولی در زمینه ی دیگر به مشاوره نیازمند باشد.نباید این فکر کرد که چون موقعیت و مقامی را در جامعه دارم پس نباید مشورت کنم؛انسان وقتی بیمار می شود باید نزد پزشک برود در هر مقامی که باشدباید این مسیر را طی نماید
,وقتی اولین جرقه ی اختلاف که در خانه زده شد،آتشی برافروخته می شود و نهال صفا و صمیمیت را می سوزاند..
،نگذارید که یک نقطه ی چرکی کوچک به بیماری بزرگی مبدل شود که علاجی نداشته بنابراین بحث و گفت و گو در باب اهمیت فواید و آثار مثبتی که بر شورا و مشورت مترتب است بر کسی پوشیده نیست به خصوص در مورد جامعه.
واما مشاور نیز باید دارای خصوصیاتی باشد::
شاید برای بعضی افراد مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را باآموزش مهارتهای خواندن و نوشتن یکسان تلقی کنند این امر آن طور که باید و شاید مهم تلقی نشود. ولی این مساله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن، حتی آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند، به عبارت دیگر ممکن است کسی آموزش ببیند و در رشته ای اطلاعات لازم را هم کسب کند و این اطلاعات را حفظ کرده باشد ولی درک درستی از آنها نداشته باشد، یا این که این اطلاعات توام با درک و تا اندازه ای فهم باشد، این اطلاعات خودبه خود همراه با تربیت نیستند، یعنی ممکن است آدمی در یک رشته ای مطلع باشد حتی در سطح عالی علمی مطالبی را درذهن داشته باشد اما از تربیت برخوردار نباشد ـ انسان آهنی است که به وسیله ی تربیت صیقل می یابد و در نتیجه ی تعلیم نورانی می شود.همسرگزینی،ازدواج، تشکیل خانواده، فرزندها و تربیت او همه مراحلی از امتحان بزرگ الهی است که یکی پس از دیگری از راه می رسند و آدمی باکوله بار معرفت و اختیار چنگ در ریسمان توکل الهی می زند تا به اوج قله های پرغرور تکامل قدم نهد پس اداره زندگی مشترک نیاز به دانش کافی و آگاهی و بصیرت دارد و موفقیت دراین راه با مجاهدت و سعی و تلاش وافر می باشد تا بارقه های هدایت الهی را به سوی خود جذب نماید.
در مورد مفهوم زندگی و اینکه یک زندگی خوب چگونه زندگی است و هدف از زندگی چیست؟ از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار داده که قرآن کریم حیات طیبه را مطرح نموده است که خداوند متعال فرموده اند زندگی و حیات طیبه به گونه ای است که آنها زنده می شوند یعنی زندگی برین که اراده ها را بر می کشد و استعدادها را می شوراند و همت ها را به والا گرایی فرا می خواند تا بشر بتواند به فراسوی زیست مادی و حیوانی به چنین تجلی روشنی از حیات ملکوتی و معنوی دست یابد و در حقیقت انسان اگر بخواهد به یک زندگی خوب برسد باید این ویژگی ها را داشته باشد:
1- برخورداری از سلامت بدن
2- برخورداری از امنیت عاطفی
3- احساس قدرت و احترام
4- بیم و امید نسبت به آینده .النهایه با گلواژه هایی از بزرگان به مطلب خود پایان می دهیم
1-صد اصلی تربیت آن است که جوانان سودمند پرورش یابند تا برای کشور خویش مفید باشند.ویکتور پوشه
2-تربیت کامل و حقیقی آن است که انسان را برای انجام وظایف فردی و اجتماعی آماده سازد.ملتون
3- تربیتی در درجه ی اول باید اخلاقی و در درجه ی دوم عقلی باشد. هر تربیت کامل عقلی بدون تربیت اخلاقی و یا پیش از این یکی غیرممکن است؛ هر تربیت ناقص یک بدبختی است.جون روسکین
4 راز خوشبختی در تربیت نهفته است.ا.س. ماردن
5-بهترین میراثی که پدران برای فرزندان خود می گذارند، تربیت خوب است.سیسرون
6-مسأله ی تربیت برای نژاد کنونی مسأله ی زندگی و مرگ است.ارنست رنان