آمعمولا این طور به نظر می رسد که زنان خانه دار نمی توانند زیادی پولدار
شوند. اما "مارتا هلن کستیرا" نشان داد که این ایده نمی تواند درست باشد.
مارتا که هم اکنون زنی تقریبا سالمند (سالمند جوان) به شمار می رود، عاشقانه از
مادرش یاد می کند و خود را مدیون زحمات والدینش می داند. مارتا کستیرا در شبانه
روز بیشتر از 4 ساعت نمی خوابد و می گوید که تصمیم دارد از این به بعد توجه خود
را روی سالادها و تزئینات آن معطوف کند.
مارتا هلن کستیرا، نخستین فرزند دختر یک خانواده متوسط هلندی است که در 13 آگوست
1941 میلادی در ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. پدر و مادرش بعد از او صاحب پنج فرزند
دیگر شدند و سالها در یک آپارتمان کوچک زندگی می کردند.
از مارتا به عنوان ثروتمندترین زن خانه دار ساکن آمریکا یاد می کنند. او متخصص
فنون خانه داری است و توانسته شرایط مالی خوبی را برای خانواده اش فراهم کند. زندگی
مارتا کستیرا چندان به خوبی نمی گذشت و آنها سالها در یک آپارتمان کوچک زندگی می
کردند، تا اینکه پدر خانواده بعد از چند سال سعی و تلاش توانست خانه ای در یکی
از شهرهای کوچک ایالت نیوجرسی خریداری کند.
در خانواده مارتا، کار مادر فقط پختن غذا، نان، کیک و دوختن لباس بود و با آن کارها
می کوشید به اقتصاد خانواده کمک کند تا ناچار نباشند پولی بابت خرید نان یا لباس
بپردازند. والدین مارتا به نظام اخلاقی سخت کوشی اعتقاد داشتند. مادرش از کودکی
به او یاد داده بود که چطور آشپزی کند و مارتا همان طور که بزرگ می شد، هنر حسابگر
بودن را در کنار کارهای خانه داری به خوبی یاد می گرفت. او چون ناچار بود هر سال
بخشی از تعطیلات تابستان را در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در شهر بوفالو بگذراند،
از وقتی که دختر کوچکی بیش نبود، در کنار آنها کار می کرد و یاد می گرفت که چطور
میوه ها و سبزی ها را کنسرو کند و یا مربا بپزد.
انجام آن کارها که احتیاج به کسب مهارت هایی داشت، بعدها در زندگی او نقش مهمی
ایفا کرد. مارتا بسیاری از مهارت های خانه داری را که امروز از آنها استفاده می
کند، مدیون پدربزرگ و مادربزرگش است. وی در کنار کارهای خانه و کارهای باغبانی،
درس هم می خواند و عاشق مطالعه بود.
او هنگام تحصیل در دبیرستان برای تامین خرج تحصیل خود، تصمیم گرفت به نیویورک برود
و در آنجا کار کند. مارتا در سال 1961 با اندی استوارت ازدواج کرد اما همسرش نیز
توان مالی مناسبی نداشت و به همین دلیل، مارتا و اندی به کمک هم خانه کوچک خود
را تعمیر کردند و آن را به زیباترین شکل ممکن آراستند؛ این اقدام، نخستین کار مارتا
در رشته دکوراسیون بود.
در سال 1965 تنها فرزند مارتا به نام "آلکسیس" متولد شد. به همین دلیل مارتا و
همسرش تصمیم گرفتند به خانه بزرگ تری اسباب کشی کنند و به همین دلیل، یک اتاق از
ساختمان مدرسه ای را خریدند و آن را از نو ساختند. مارتا که از بچگی بسیار اهل
حساب و کتاب بود، پس از چندی تصمیم گرفت با رها کردن کار خود در خانه وارد بورس
شود. او به عنوان یکی از دلالان بورس مشغول به کار شد و به رغم مشکلات بی شمار،
تجارت زیادی را کسب کرد. مارتا یاد گرفت که تاجران چگونه می اندیشند و چگونه عمل
می کنند و با توانایی و پشتکاری که داشت، توانست موفق شود.
خانه بعدی مارتا در شهر "وست پورت" قرار داشت. او که از بورس خارج شده بود، تصمیم
گرفت کار مرمت و دکوراسیون خانه را شخصا انجام دهد و با کمک شوهرش حیاط آن خانه
را با درختان میوه، بوته های توت، انواع سبزی و گل ها آراستند.
کستیرا در دوران بازسازی آن خانه تصمیم گرفت با تهیه و تدارک غذاهای خانگی درامد
کسب کند و از آنجا که همواره از انجام کارهای خانه داری لذت می برد، توانست به
تجارتی سودآور مشغول شود. او در ابتدا با چاپ آگهی در روزنانه های محلی شروع به
کار کرد.
نخستین کار کستیرا تهیه غذا برای یک جشن عروسی کوچک بود. پس از آن، کار خوب مارتا
برای برگزاری جشن عروسی به گوش همه رسید و به تدریج رونق گرفت.
در همان زمان، اندی همسر مارتا شرکت کوچکی دایر و برای معرفیی شرکت خود میهمانانی
از بین ناشران، ویراستاران و شخصیت های مهم شهر دعوت کرد. از آنجا که مارتا تدارک
مفصلی برای پذیرایی دیده بود، هنر و سلیقه او توجه مهمانان را جلب کرد. در نتیجه
نوشتن نخستین کتاب پذیرایی و تدارک غذا توسط ناشران به او سپرده شد و مارتا کتابی
با عنوان "پذیرایی کردن" نوشت.
این کتاب در سال 1982 به چاپ رسید و تا امروز نسبت به کتاب های مشابه هنوز بهترین
فروش را دارد. مارتا کستیرا بعدها دو کتاب دیگر هم منتشر کرد که هر دو با استقبال
بی نظیری مواجه شد.
او با کوشش فراوان در یکی از شبکه های تلویزیونی حاضر شد و میزبانی جشن ویژه شکرگزاری
در تلویزیون را به عهده گرفت. مارتا در این حرفه دوستان و دشمنان بسیاری پیدا کرد،
اما آنان هیچ گاه نتوانستند او را متوقف کنند و از همین رو، او به عنوان متخصص
فنون خانه داری تاکنون کتاب های متعددی نوشته و سخنرانی های زیادی را انجام داده
است. امروزه مارتا هلن کستیرا که به نام "مارتا استوارت" نیز شناخته می شود، تحت
عنوان یک بانوی خانه دار ثروتمند، شهرت زیادی در آمریکا دارد.
متاسفانه در جریان همین موفقیت ها، مارتا از همسرش جدا شد و این اتفاق آغاز رنج
بزرگی در زندگی او شد. اما مارتا برای فرار از غم ناشی از جدایی، خود را با سخت
کار کردن مشغول و خانه های دیگری را بازسازی و دکورسازی کرد.
به گفته او، هدف دیگرش از انجام دکوراسیون های خانگی، انتشار مجله ای شبیه کتابش
بود. مجله ای که شیوه پذیرایی از مهمانان را آموزش بدهد یا اینکه چطور یک خانه
باید تزیین شود.
در نهایت، مارتا در سال 1990 به هدفش رسید و رویایش با انتشار مجله ای به نام "زندگی"
به حقیقت پیوست. امروزه همه بانوان آمریکایی او را صمیمانه دوست دارند و به وجودش
افتخار می کنند. او که عنوان تاثیرگذارترین زن آمریکایی را به خود اختصاص داده،
به راستی یک زن خستگی ناپذیر است که انرژی فوق العاده ای دارد و یکی از زنان کارآفرین،
ثروتمند و موفق جهان به شمار می آید.
حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ص) ، آخرین پیامبر الهی است ، که برای هدایت بشر و راهنمایی دایمی انسان ها ، از سوی پروردگار سبحان برانگیخته شد . نام مبارکش : محمد . در تورات و برخی از کتاب های آسمانی " احمد " نامیده شده است .
هم چنین مادرش آمنه بنت وهب ، پیش از نامگذاری وی توسط عبدالمطلب به محمد ، وی را " احمد " نامیده بود . (?) کنیه اش : ابوالقاسم و ابو ابراهیم . القاب شریفش : رسول الله ، نبی الله ، مصطفی ، محمود ، امین ، امی ، خاتم و ? (?) حضرت محمد (ص) ، به روایت شیعه در ?? ربیع الاول و به روایت اهل سنت در ?? ربیع الاول عام الفیل در مکه معظمه دیده به جهان گشود . (?)
پدرش عبدالله بن عبدالمطلب ، دو ماه پیش از تولد وی ، از دنیا رفته بود . مادرش آمنه بنت وهب بن عبد مناف ، از بانوان صالحه ، جلیل القدر و عاقله بود و در طهارت و تقوا در میان بانوان قریش ، کم نظیر و سرآمد همگان بود . وی نیز ، پس از دو سال و چهار ماه و به روایتی ، پس از شش سال از تولد تنها فرزند دلبندش حضرت محمد (ص) ، بدرود حیات گفت . (?) کفالت حضرت محمد (ص) بر عهده جدش عبدالمطلب بود و پس از وفات عبدالمطلب ، بر عهده فرزندش ابوطالب ، قرار گرفت . (?) به هر روی ، آن حضرت در ?? رجب سال چهلم عام الفیل ( مطابق با سال ??? میلادی ) ، در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد .
آن حضرت در حالی که در غار حرا ، در حوالی مکه معظمه ، به عبادت و نیایش می پرداخت ، جبرئیل امین بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از قرآن مجید را به عنوان طلیعه و آغاز کتاب هدایت و سعادت ، بخواند و وی را به کسوت نبوت مفتخر ساخت .
نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد ، آیه های سوره ?? قرآن مجید ، یعنی سوره علق بود (?) و در آن آمده است : بسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ . اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ . خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ . اِقْرَا وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ . اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ? به روایتی ، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میکائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت ، کرسی عزت و کرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این کرسی برو و خدایت را سپاس گو .
به روایت دیگر ، آن کرسی از یاقوت سرخ و پایه ای از آن از زبرجد و پایه ای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود کردند ، آن حضرت از کوه حرا ، پایین آمد و انوار جلال ، او را فراگرفته بود ، به طوری که کسی توان نظر کردن به چهره مبارکش را نداشت و بر هر درخت ، گیاه و سنگی که می گذشت ، وی را سجده می کردند و با زبان فصیح می گفتند : السلام علیک یا نبی الله ، السلام علیک یا رسول الله . همین که وارد خانه شد ، از نور چهره مبارکش خانه خدیجه کبری (س) منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید : ای محمد ! این چه نوری است که در تو مشاهده می کنم ؟ حضرت فرمود : این نور پیامبری است ، بگو : لا اله الله ، محمد رسول الله .
خدیجه گفت : من سال هاست ، که پیامبری تو را می دانم و هم اکنون نیز شهادت می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی . بدین گونه ، خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد (ص) ایمان آورد . (?) از میان مردان نیز امام علی بن ابی طالب (ع) ، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد . از آن پس ، پیامبر (ص) در کنار خانه خدا نماز می گذارد و خدیجه (س) و علی (ع) بر او اقتدا می کردند و نماز می خواندند . (?) این سه نفر ، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند
آموزش نرم افزار یاهو مسنجر
شروع کار با یاهومسنجر و ورود به آن و اصطلا حات
OnlineوOfflineپس از اینکه ای میل مورد نظر خود را ساختیم اکنون نوبت به آن می رسد که به وسیله این ای میل یا بهتر است بگوییم ID وارد یاهو مسنجر شویم .
در همان صفحه Login در قسمت Yahoo ID نام کاربری یا ID خود را وارد می کنیم و در قسمت پایین اسم رمز را می نویسیم.
و اما سه گزینه دیگر :
گزینهRemember my ID & password در صورت علامت دار بودن باعث می شود که نام کاربری و پسورد شما در حافظه کامپیوتر باقی بماند و در دفعات بعدی دیگر نیازی به وارد کردن آنها نیست.
گزینهAutomatically login در صورت علامت دار بودن این امکان را به برنامه می دهد که به محض اتصال به اینتر نت باز شود و شروع به وصل شدن کند.
گزینهLogin under Invisibl Mode را در مراحل بعدی توضیح خواهیم داد که در حقیقت همان نامریی شدن است .
گزینهHelp نیز در صورت نیاز به کمک می باشد که البته به صورت انگلیسی است.
پس از تنظیم این گزینه ها بر روی کلمه Login کلیک می کنیم.
پس از اتصال به سایت یاهو نوبت به توضیح در مورد اصطلاحات Online و Offline می رسد.
به طور کلی اتصال یاهو مسنجر به اینترنت و ورود به آن به وسیله یک ID را
همچنین در لیست دوستانی که به مسنجر اضافه می کنید نیز ID هایی که به شکل
و اگر به شکل
اگه کسی پشت سر شما حرف زد به این معناست که شما او را پشت سر گذاشته اید
هر درخت تحمل کند جفای خزان/ غلام همت سروم که این قدم دارد.
خیلی توفکرش نرو ایی درختکو مال ولات خومو نیست
دلپذیرترین مصراع زندگی جوانی است که از خلال سایه های روزگار به آرامی عبور میکندو یک دفعه نگاه میکنی می بینی کتاب زندگیت فرسوده گشته وتوهمچنان آغشته به اندوهی
1- در صورتی که حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنها یک رنگ را می بینید، (صورتی) ** 2- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط تصویر قرار دارد خیره شوید. نقاط متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید ** 3- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید، پس از لحظاتی نقاط صورتی آهسته آهسته ناپدید خواهند شد و فقط یک نقطه سبز رنگ قابل رویت است!
گفت: ده ساله بودم. همهی شب مشغول عبادت بودم. شبی مادرم از من خواست که چون هوا خیلی سرد است، پیش او بمانم و بخوابم. مخالفت با مادر برایم سخت بود. قبول کردم. آن شب خوابم نبرد. نماز شب نخواندم. یک دست بر دست مادرم گذاشته بودم و دست دیگرم زیر سر مادرم بود. تا صبح هزار قل هو و الله احد خواندم.
آن دستی که زیر سر مادرم بود، خشک شده بود. به خود گفتم، ای تن! رنج برای خدا بکش. وقتی مادرم متوجّه شد، دعا کرد و گفت: یارب! تو از او راضی باش و او را به مقام بالایی برسان.
دعای مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا به این مقام رساند.