پژواک سپیده دم هنوز که هنوز است نمی شناسدم
از فراز دیوارهای نیاز فریاد میزنم
انگار عشق عادت به دور شدن از ما دارد
وهر روز شیهه ی شیپوریش را در غروب نیزاران پنهان می کند
مغموم آواز معصوم مرغان هراسان روزگارم
وبر پنجره آسمان نگاهی پر هجا دوخته ام
شاید پای خسته ای در خنکنای نسیم مرا دریابد
وقلبی بار دیگر به نور نغمه ی پروانه ای دعوت شود
تاریخ : سه شنبه 90/5/4 | 10:56 صبح | نویسنده : سروش-و | نظرات ()